باز خواهی امد


خوانده ام  در نگه  جاده  که  خواهی  آمد

به دل خسته ام افتاده که خواهی آمد

باز  گردی  اگر این بار  رهایت   نکنم

لحظه مرگ هم از خویش جدایت نکنم

تو  می ﺁیی که بنی  ساعده  خنجر  نکشد

سر سجاده  کسی  تیر  به حیدر نکشد

تو می آیی که جنون کشته عصیان نشود

همه   شبهای دلم شام  غریبان  نشود

تو به خون خواهی آن مرد بطوفان می خواند

برسرنیزه درآن مرحله قرآن می خواند

در نبود تومبادا که بما نیم از عشق

برسرنیزه کفار نخوانیم  از  عشق

می رسی  سلطنت باد فرو  می ریزد

وز تو کاخ   ستم   آباد فرو می ریزد

 

باز گرد ای همه عشق که ما منتظریم

باز گرد ای همه عشق که ما منتظریم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد