شعف

دمی که شادی و شعف برای تو حاصل شود ، در همان دم محبوب کل هستی می شوی . انسان غمگین از هستی جدا می ماند . غم و اندوه مانع می تراشد ، زندان می شود . شادی و شعف چیزی نیست جز ذوب شدن ، ملحق شدن ، محو شدن در تمامیت . غم و اندوه در نفس متمرکز است ، شعف بی نفس بودن است و نفس نمیتواند محبوب هستی باشد ، زیرا که نفس مقوله ای کاذب است . هستی به مقولات کاذب اهمیتی نمیدهد . به همین سبب آدم خودخواه اسیر رنج است و در جهنم سر می کند .
فقط رهایی از خودخواهی است که بهشت برای شما ارمغان می آورد .
به سلک سالکان در آمدن یعنی به طور بنیادی و اساس رها شدن از خودخواهی ، شعف به طور طبیعی رخ می دهد و شخص محبوب هستی می شود ، بدون هیچ تلاش و کوششی .
این توفیق حق ، تولد ماست ، اما برای رسیدن به آن باید مقولات کاذب را کنار گذاشت تا با واقعیت همنوا شد .
تجربه ی شعف نیاز به شجاعت دارد و بس . غمگینان همیشه ترسو هستند ؛ به همین دلیل ساده است که نمی توانند از چیزهای کاذب دست بکشند . آویزان به چیزهای کاذبند – به نفس . نه تنها به نفس که به غم و اندوه خودشان هم آویزانند . قادر نیستند از بدبختی خود کناره بگیرند . یک قانون اساسی را به یاد داشته باشید : بدبختی به تو آویزان نمی شود ، علاقه مند به تو نیست بدبختی ابداع شخص توست . تو به سیا روزی آویزانی و این تو را در زندان محبوس میکند ، در جهنم نگهت می دارد .
شجاعت یعنی ؛ دور افکندن چیزهای زشت ، چیزهای کاذب ، دور افکندن همه ی چیزهایی که باعث درد و مرارت هستند .
آری ، رنج و مرارت لازم هم وجود دارد اما این کاملا پدیده ای متفاوت است . رنج ضروری آن است که شخص باید از خلال آن بگذرد اگر بخواهد به اوج برسد ، باید از تپه بالا رفت که زحمتی ضروری است اما به زحمتش می ارزد ، در واقع عین شادی است .
مردم به سیه روزی های غیر ضروری آویزان انند که مطلقا مورد احتیاج نیست ، این سیه روزی ها کمک به رشد شما نمیکنند – مانع شما هستند . اما برای دور افکندن آنها به شجاعت نیاز است . چرا به شجاعت نیاز است ؟ زیرا روی این غمها حساب باز کرده ایم . شخص نامراد و سیه روز از طریق سیه روزی خود کسب توجه می کند ، همدردی جلب می کند ، ترحم گدایی می کند . هر قدر از مردم همدردی ، توجه ، لطف ، ترحم جلب می کند به همان اندازه به سیه روزی خود متکی می شود . می داند که فقط از طریق سیه روزی است که کانون توجه همگان شده و این نفس او را ارضا می کند . اما از سوی دیگر لی لی به لالای سیه روزی اش می گذارد ، زخمش را تر و تازه نگه میدارد ، نمیگذارد زخمش التیام پذیرد .
به شجاعتی صرف نیاز است برای خلاصی از این مخمصه برای آنکه همدردی غیر از عشق است ، برای آنکه ترحم غیر از عشق است . جلب توجه به دلایل ناموجه باعث اغناء شما نمی شود و توجه به شما چه می دهد ؟
صرفا به نفس شما خوراک می رساند ، که بار شما را سنگینتر می کند و بس . زیر سنگینی آن از پا در می آیید ، زیر سنگینی آن از هم می پاشید .
شجاعتت را جمع و جور کن تا بتوانی همه اینها را دور بریزی و لحظه ای که موفق به دور افکندن آنها شدی بلافاصله شعف رخ می نماید . چون که شعف طبیعت ماست ، لازم به ابداع آن نیست ، همیشه هست ، فقط لازم است موانع را از سر راه برداریم .
نظرات 1 + ارسال نظر
مرتضی جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:42 ق.ظ http://crazypc.blogsky.com

اووووووووو بابا کی میره اینهمه راهو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد