زیباترین حرف دنیا

زیباترین حرف دنیا

گاهی که دلم

 

به اندازهء تمام غروبها می گیرد



چشمهایم را فراموش می کنم



اما دریغ که گریهء دستانم نیز مرا به تو نمی رساند



من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس



مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست



و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد



و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند



با این همه ، نازنین ، این تمام واقعه نیست



از دل هر کوه کوره راهی می گذرد



و هر اقیانوس به ساحلی می رسد



و شبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشد



از چهل فصل دست کم یکی که بهار است



من هنوز ترا دارم


زیبا ترین حرفت را بگو

                      چرا که ترانه ی ما ترانه ی بیهودگی نیست

                                                                چرا که  عشق حرفی بیهوده نیست

نظرات 2 + ارسال نظر
امید پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:05 ق.ظ http://whitrose.blogsky.com/

سلام علی آقا .خوبی؟

من، آغاز سخن بودم.
تو پایان سخن.
و خداوند تمام آن، که بر زبان جاری شد.
ما سخن عشقیم در این دیار،
کلمه ای که در ذهن این خاک از ازل ماندگارماند.
وایکاش این دیار را، توان بیان آن بود.
این روزها ، عجیب خانه‌ی مان خاموش است

وبلاگ و مطالب جالبی داری.خوشحال میشم تبادل لینک داشته باشیم.
حتما بیا پیش ما.
قربان شما.

ندا پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:10 ق.ظ

سلام علی جون ...

عزیزم خیلی قشنگ نوشتی .. ادامه بده ..

خدا نگهدارت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد