انتظار

 

 

موج های پر خروش 

ساحل بی انتها

نقش ماهی روی آب     

یک تبسم یک سوال   

ماسه های داغ داغ   

گردش این روزگار   

یا غروب ناب ناب     

قایق بی سوار بی قرار 

موج ها را می شکند در خیال    

روز های انتظار  

آخر عشق و قرار

یاد نامه های مستعار     

اسم من بوده شقایق راز دار   

آخرش وعده ی ناب   

ترک ماه و ترک آب 

گردش این روزگار 

انتظار و انتظار  

  

 

 

رنگ ها طبیعتند

و من تو را دوست دارم

چه گونه نقش بزنم طبیعتت را؟

من باران را دوست دارم

چه گونه بر چینم یاس ها را؟

من باد را دوست دارم

چه گونه عطرت را مست شوم؟

من آفتاب را دوست دارم

چه گونه رویت را خیره بمانم؟

و من تو را دوست دارم

چه گونه .....؟

 

 
کدامین چشمه سمّی شد، که آب از آب می‌ترسد


و حتی ذهن ماهیگیر، از قلاب می‌ترسد


کدامین وحشت وحشی، گرفته روح دریا را


که توفان از خروش و موج از گرداب می‌ترسد


گرفته وسعت شب را، غباری آنچنان مبهم


که چشم از دیدگاه و ماه از مهتاب می‌ترسد


شب است و خیمه‌شب‌بازان و رقص وحشی اشباح


مژه از پلک و پلک از چشم و چشم ازخواب میترسد

نظرات 1 + ارسال نظر
شکوفه پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:21 ب.ظ http://www.haramedelam.blogsky.com/

سلام .. ممنونم از اینکه بهم سر زدی . شما هم خیلی قشنگ می نویسی .. موفق باشی .. در پناه حضرت دوست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد