شرشر بارون ...

 

 

 

امشب که میاد صدای شرشر بارون

نگاه میکنم با حسرت به رقص بارون

یاد اون شبی می افتم که بود یم من و تو تنها

راه میرفتیم شاد وخندون زیر بارون

دستم و گرفته بودی سفت و محکم بین دستات

من میخوندم عاشقونه همصدا با ساز بارون

یه چشم به چشم تو اون یکی چشمم به خدا

که ای کاش تموم نشه این عشق بارون

حالا امشب اومدم باز ولی اینبار

خالی دستام و اشک میریزم همراه بارون

یه چیزی رو میدونی قصه ما خیلی عجیبه

تو بارون آشنا شدیم و جدایی مون بود زیر بارون

یاد اون وقتی می افتم که برام قسم میخوردی

که برای من میمونی همیشه اما مثه بارون

چی شدش تنهام گذاشتی با یه دنیا غم غصه

حتی اشکامو ندیدی که روان شد مثه بارون

یادته وقتی می گفتی تو برام عزیز ترنی

آسمون یهو صدا زد جاری شد یکدفه بارون

من میگفتم که چقدر ما دو تا پاکیم

تو میگفتی آره مثه دریا مثه بارون

دل من مثل یه دریاست اینو خوب میدونی

عشقم پاک پاک بود درست مثه آب بارون

می خوام این نامه یه روزی رو بدم به دستت

ولی اونوقت خیلی دیره چون تموم میشه بارون

 

نظرات 2 + ارسال نظر
ما ۴ نفر یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:23 ق.ظ http://www.mnfl.blogfa.com

سلام خوبی ممنون که به ما نفر سر زدی ... وبلاگ زیبایی داری ... بازم بیا پیشمون

تارا یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:31 ب.ظ http://www.dokhtare-darya.blogsky.com

پیچ در پیچ کوچه های عشق میروی ولی آگاه باش
که در پس هر پیچ این کوچه قصه ای نهفته است
و در هر قصه ای پندی
و شاید سنگی
مراقب باش
گر درست قدم بردرای پیروز میشوی
و
اهندا الصراط المستقیم را به خاطر بسپار
من که پیروز شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد