کاش ای تنها امید زندگی
می توانستم فراموشت کنم
یا شبی در آتش سوزان عشق
در نهیب سینه خاموشت کنم
کاش آن شب در گلستان جوانی
ای گل وحشی نمی چیدم تو را
در خزان آرزو هرگز نمی دیدم تو را
کاش احساس نیاز دیدنت
از وجودم چون وجودت دور بود
در دلم آتش نمی زد آن نگاه
کاش آن شب هر دو چشمم کور بود
تا نسوزم در خزان آرزو
کاش آن شب من نمی دیدم تو را ...