خیلی سخته...

alijon.blogsky

 

خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری

 

صبح بلند شی ببینی که دیگه دوستش نداری

 

خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی

 

بی وفا شه اونی که جونتو واسش گذاشتی

 

خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه

 

هوساش وقتی تموم شد بره و پیشت نمونه

 

خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه

 

تازه فردای همون روز از دوست عاشقش با خبر شه

 

خیلی سخته توی پاییزبا کسی آشنا شی

 

اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی

 

خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه

 

بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اونو ببینه

 

خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی

 

کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی

 

خیلی سخته واسه اون بشکنه یه روز غرورت

 

ولی اون نخواد بمونه همیشه سنگ صبورت

 

خیلی سخته اون که دیروز تو واسش یه رویا بودی

 

از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد