دخیل...

alijon.blogsky

 

گردی از کوچه برنمی خیزد می روم و دخیل می بندم

 

آرزو می کنم روزی غرق در لبم گردی

 

آنقدر سخت خواهد بودپشت من ترانه بنویسی

 

فکر لحظه لحظه مردن را می کنی و خون سردی

 

فال فردای تو لابد مثل دیروز و حالا نیست

 

می روی و دخیل می بندی آرزو می کنی که برگردی

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام همسایه ها چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:26 ب.ظ http://rezatehranii.persianblog.ir

سلام.با شعری از... منتظر نظرتم دوست گرامی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد