سبزه دامن نسرین تو را بنده شوم
ابتدای خط مشکین تو را بنده شوم
چین بر آبرو زدن و کین تو را بنده شوم
گره بر آبروی پرچین تو را بنده شوم
حرف ناگفتن و تمکین تورا بنده شوم
طرز محجوبی و آئین تو را بنده شوم
اله اله زکه این قاعده اندوخته ای
کیست استاد تو اینها زکه آموخته ای
این همه جور که من از پی هم می بینم
زود خود را به سر کوی عدم می بینم
دیگران راحت و من این همه غم می بینم
همه کس خرم و من درد و الم می بینم
لطف بسیار طمع دارم و کم می بینم
هستم آزرده و بسیار ستم می بینم
خرده بر حرف درشت من آزرده مگیر
حرف آزرده درشتانه بود خرده مگیر
آنچنان باش که من از تو شکایت نکنم
از تو قطع طمع لطف و عنایت نکنم
دیگر این قصه بی حد و نهایت نکنم
خویش را شهره هر شهر و ولایت نکنم