غربت ایام...

alijon.blogsky 

 

 

دلم ازغربت ایام گرفت

 

دل من با گریه هاش پامی گرفت

 

غصه ها از دوری تو،تو دلم جا می گرفت

 

دل خالی من ،از عشق تومعنا می گرفت

 

این روزا، روزای بی تو بودنه

 

فصل بی عشقی وبی تو مردنه

 

حالا من تنهای تنها تواین فصل قریب

 

گم شدم تو خاطرات چند سال قدیم

 

اون روزا که بودی در کنار من

 

می نشستیمو میگفتیم که چکار کنیم برای هم

 

حالا من میگم کمی از اون روزا

 

روزای عاشقی وعشق شما.

 

وقتی که کسی تو قلبته حاظری دنیا بد باشه

 

فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه

 

قید تموم دنیا روبخاطر اون میزنی

 

خیلی چیزا رو میشکنی تا دل اونو نشکنی

 

حاظری قلب توباشه پیش چشای اون گرو

 

فقط خدا نکرده اون یه وقت بهت نگه برو

 

حاظری هر چی دوست نداشت بخاطرش رها کنی

 

حسابتو حسابی از مردم شهر جدا کنی

 

حاظری مسخرت کنن تمام ادمای شهر

 

اما نبینی اون باهات کرده واسه یه لحظه قهر

 

حاظری که بگذری از شهرت واسم وابروت

 

حاظری هر چی بشنوی حتی اگه سرزنشه

 

بخاطراون کسی که برات خیلی با ارزشه

 

حاظری هرکی جزاونوساده فراموش بکنی

 

پشت سرت هرچی میگن چیزی نگی گوش بکنی

 

حالا بیا این  روزارو از اون روزا جداکنیم

 

روزای بی تو بودنت از بودنت سوا کنیم

 

انگار که تقدیر نمی خواست تو در کنار من باشی

 

منم بهار تو باشم تو هم بهار من باشی

 

تو رفتی و حالا دیگه اون ور دنیا خونته

 

نگار نه انگار که کسی اینور آب دیونته

 

تقصیر هردومون بوده ما عشقو نشناخته بودیم

 

فقط یه قصر کاغذی تو رویامون ساخته بودیم

 

حالا که من تنهاشدم قدر چشاتومی دونم

 

ولی نمیشه کاری کردهمیشه تنها می مونم

 

کاش توی دنیا هیچ کسی قربونی غرور نشه

 

کاش دوتاپرنده کاش هیچ روزی از هم دور نشه

 

      با ارزوی چنین روزی   

 

نظرات 1 + ارسال نظر
پاییز برگ ریزان چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:07 ب.ظ http://azi.blogsky.com

خوب سریع و تند تند آپ میکنی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد