روزای روشن...

 

 

 

بـــی تو این روزای روشن، واسه من تاریک و تــاره

 

وقتی بـــی تــــو تک و تنهام، زندگیـــم معنا نداره

 

از همون روزی که رفتـــی دل به هیچ کســـی ندادم

 

فکر می کردم می رســـی  یه روز تو بـــی کسیم به دادم

 

گفتـــن لحظـــه ی آخر واسه من هنوز ســــؤاله

 

دیدن دوباره ی تـــو فقط تو خواب و خیـــاله

 

لحظـــه های آخر تو، تـــوی قلب من می مونه

 

هیچکـــی مثل من بلد نیست قدر چشماتـــو بدونه

 

رفتـــی و چشمــای خیسم یادگاری از تـــو مونده

 

بـــی وفای هات هنوزم تو رو از دلـــم نرونده

 

چشم به راه تــــو می مونم، تا که برگـــردی دوباره

 

می ترسم وقتــــی که نیستی ، دل من طــاقت نیاره 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
delak دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 06:48 ب.ظ http://DELAK.BLOGSKY.COM

میان امواج خروشان این دریا
بدون پارو وبا بادبان های شکسته
همچنان به پیش میروم
و مدام از خود می پرسم
برای آفریدن من دلیل خدا چیست؟
و خود پاسخ را میدانم !
.......
اوینار به روز است
در این هوای سرد پاییزی گرما بخش محفل ما باشید

delak جمعه 17 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:52 ق.ظ http://DELAK.BLOGSKY.COM

یادم می آید در آن شب طوفانی ......
در آن شب که باد بیداد می کرد و ظلمها می نمود با هم آشنا شدیم
خیلی ساده اسم هم را پرسیدیم و شدیم " دوست "
بعد ها که همدیگر را بیشتر می دیدیم
من احساس می کردم که فزون از حد دوستت دارم
" پاکیت " خلوست " سادگیت " ................
سلام
اوینار به روز است
منتظر حضور بهاری و نظرات سازنده شما هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد