در این شبهای دلتنگی که غم با من هم آغوش است
به جز انـدوه و تنـــهایی کـــسی با من نمی جوشد
کـسی حالـــــــم نمی پرسد کـسی دردم نمی داند
نه هم درد و هم آوایــی با من یــک دل نمی خواند
از این ســـــرگشـــــتگی بیــــزارم و بیــــــزار
ولــــی راه فــــراری نیست از این دیـــــــــوار
برای این لب تشنه دریغـــــــا قطره آبــــــی بود
برای خسته چشم من دریغا جای خوابــــــــی بود
در این سرداب ظلمت نــــور راهــــــــــی بود
در این انــــدوه غربت ســــــرپنـــــــاهی بود
شب پــــر درد و من از غصّه هــــــا دلـــسرد
کــجـــا پیدا کنــم دلــــسوخته ای هــــم درد
اسیـــــــــــر صد بیـــابـــان وَهــم و اندوهم
مـــرا پـــا در دل و سنگین تــــر از کوهـــــم
سلام عزیزم ...
خیلی ممنون که ما رو همیشه با حضور گرمتون شرمنده میکنید
اپت عالی بود
یا علی ...
آتشی هستی در وجودم که همیشه از خاموش کردنش می ترسم !
وهمه اینها به خاطر این است که تو در قلبم ریشه کرده ای
و در عمق روحم و قلبم جای گرفته ای
از بی تو بودن همیشه می ترسم
نبودنت مرا دیوانه می کند
به روزهای بی تو بودن..................
سلام
گرچه دیر ولی اوینار به روز است
منتظر حضور شما هستم
سلام
من
.
.
.
من آپم خوشحال می شم به من سری بزنید.
بای
اینک نه تو کنار منی ونه من کنارت
ولی با این حال باز هم زندگی در جریان است
در انتطار آن زمانی که می آیی و نگاهت را به نگاهم می سپاری
چشم به راهت نشسته ام
آن زمان که بدون ترس و استرس می توانیم حرف دلمان را ……….
------------------------------------------------------
سلام
اوینار با هزاران مشکل وباکمک دوستان به روز شده
منتظر حضور سبز شما هستم
خیلی به دعاتون احتیاج دارم .!.!.!.!.!.!.!
زیبا بود