قرار است امشب دو ماهی بمیرند
که دیگر سراغی ز دریا نگیرند
قرار است چشمان ما بسته گردند
اگر چه پر از آرزوهای پیرند
و بوی جهنم که آید از این شهر
و مردان اینجا چه نا سر به زیرند
تمام فصولی که میآید امسال
بدون شک از ابتدا سردسیرند
بعید است امسال دستان سردم
بدون بهار شما جان بگیرند
و یک سال دیگر گذشت و نفسهام
از این لحظه های پر از غصه سیرند
شب سرد و بی انتهای زمستان
قدمها مردد ولی ناگزیرند
دو خط موازی رسیدن ندارند
دو خط موازی فقط هم مسیرند
سلام علی جان٬خیلی شعرهای نابی رو تو وبلاگت گذاشتی٬عکساتم خیلی قشنگن٬از سلیقت خیلی خوشم اومد٬به وبلاگ من بیا و با نظرات مفیدت منو راهنمایی کن در بهتر شدن کارم٬منتظرتما٬وبلاگ منو به دوستاتم معرفی کن٬خدانگهدارت