بمیرم
 

وقتی که غم و انده قلبم را در آغوش می گیرد

عشق ما را از هم جدا کرده

روحم با لمس سکوت دردناک شده

دریایی بزرگ از احساسات در درونم شنیده می شود

این خشم تمام آتش هاست ، خشم تمام طوفان ها

خشم دریای عبوس و شوم

قلبم گریه می کند ، گریه

در این سکوت بی پایان قلب من گریه می کند

گریه ای از روی نا امیدی ، گریه ای از روی درد ، گریه ای از روی غم و اندوه

قلبم ملتهب شده با عشق تو و می سوزد با قلب یخی تو

آتش و آهن هایی مذاب در سکوت با شکوه من

غم و اشک در چشمان دردناکم جریان دارد

طوفانی از قلبم ، که دریایی از اشک را سر افکنده می کند

قلبم از هم پاره پاره شده ، و پر شده با سکوت و درد

اشک ریختن و مرثیه و سوگ برای این عشق

آه ای غم و اندوهم غرق کن این بار غم احساساتم را

چقدر من آرزو داشتم تا تو را به طرف تابوتم نزدیک کنم و تو را لمس کنم و بعد بمیرم

بمیرم

آه چقدر احساس دلتنگی می کنم ، چقدر ، چقدر احساس تنهایی می کنم

آه ای روح بی نوای من چقدر تو حس سرما می کنی

نجوای تو در اشک هایم فرو می رود ، ناله های زجر آور تو

قلبم از کار می افتد ، پشیمانی و افسوس ، ویرانی

من خواهم مرد ، خواهم مرد

آه این دلتنگی چقدر وحشتناک است ، این نا امیدی و یاس که من نمی توانم اعتراف کنم

در صدای جیغ ، در آخرین فریاد

عشق من با قلبی خون ریزان

آه ای احساس تیره و افسرده ، آه ای حس سوگوار و غم انگیز

خدای تاریکی ها من را منجمد می کند

ذهنی آسمانی و خدایی و به یاد آوردن بوسیدن تو ،

آه غم من را در آغوش بگیر ، آرزو می کنم که در دستان تو بمیرم

من در تابوتم می سوزم ، در آسمانی پهناور از آرزو هایم

اینجا فقط من و تو و سایه ای از اندوه من است

روحم با آه و ناله سیر می شود

تنها چیزی که من می خواهم مرگ است

هستی و وجود من سراسر پوشیده می شود با رنج و من با زجر می میرم

در اعماق از غم و مرگ ، چشم هایم با اشک شکافته می شود

روح من از درد خلاص می شه

و ضعیف می شود مانند آسمان در روشنی روز

آه دور ترین نقطه از درد ، آه تراژدی و بیزاری و تنفر تنها حس من است

وقتی که غم قلبم را در آغوش می گیرد من می میرم

عشق های واقعی هرگز نخواهند مرد

اما عشق خودکشی است