باران

باران


باران می بارد

به آهستگی قدم های دو عاشق

و معطر می کند فضای دوست داشتن را

باران می بارد

با لبخند ٬ بر دستهای مهربان مادر بر سر فرزندش

و آنها را با حجم خیس خوبش

در آغوش می فشرد

باران می بارد

مثل ترانه ی زندگی

برای نو پای شیرینی

اما.....

باران

چگونه می بارد

برای کودکی لرزان

دست هایی تنها

بی پناهی سرگردان ...؟

                                                

          



 

 

 

 

 

اگر تو باز نگردی

امید آمدنت را به گور خواهم برد

و کسی نمی داند                                            

که در فراق تو دیگر

چگونه خواهم زیست

چگونه خواهم مرد.....!

 


دوست یعنی ....

دوست یعنی کسیکه که هم دوسش داری و هم دوستت داره

یعنی کسیکه همیشه با تو هم احساسه  

در لبخند و اشک تو شریکه

دوست یعنی کسیکه با نگاهش ،با حرفش ‏و باسکوتش به تو احساسای قشنگ دنیا 

رو هدیه میده 
 
دوست یعنی کسیکه تو رو دوست داره نه به این خاطر که فلان روز فلان محبت بهش

کردی نه به این خاطر که خوبی

و بهش خوبی کردی

فقط به این خاطر که .....

دوستت داره بدون هیچ دلیلی

شاید دلیلش در دایره لغات جا نمیشه

و شاید اصلا دلیلی وجود نداره

کاش بشه تواین غبار روزگار و از پشت نقابای رنگارنگ یه دوست واقعی رو پیدا کرد

دوستی که وقتی با برق نگاهش با تو حرف می زنه آرامش تمام وجوتو در بر 

می گیره دوستی که خیلی وقتا دلت میخواد بهش بگی که چقدر دوستش داری

ولی چون فکر می کنی هیچ کلمه  

و هیچ جمله ای نمی تونه اون احساسو وصف کنه و بهش بگه

از گفتنش پشیمون میشی...

دوستی که وقتی کنارشی ثانیه ها با انرژی خاصی جاشونو به ساعت ها میدن و

وقتی نیست انگار اصلا حرکت نمی کنن

دوستی که وقتی داری با ماه آسمونیت حرف می زنی

همون ماهی که همیشه ازآرزوهات براش میگی ...

بهش میگی که کاش الان کنارت بود و در تماشای ماه و آسمون شریکت می شد.

دوستی که بخاطر وجودش زندگی کردنو دوست داری  

دوستی که .........

ودر آخر :

امیدوارم دوستی ها تا آخر ادامه داشته باشه .