می خواهم کلمات را به بردگی بکشم تا مجبور نشوم به دنبال کلمات
مهربانی برای توبگردم
می خواهم تو را آویز شعرهای عاشقانه کنم و به گردن بیاویزم
تا همیشه با من باشی
می خواهم از تمام ترانه های خنده هایت آهنگی بسازم
دلنواز که آرامش را به قلبهایمان هدیه کند
آنگاه با قلب خسته ام قصه عاشقانه ای بنویسم که تا هستم
جاوید باشد و شیرین و فرهاد به آن حسادت کنند
می خواهم با قلمم بر دلی که تو شکسته ای بنویسم که نگاهت
را از چشمان غمگین دلم نگیر
بر روی دشت های پر از گل میدوم و عشقت را جست و جو میکنم
و در بیداری هر روز بر یاس سفید و رز قرمز مینویسم
عهد میبندم که زندگی را هر جا که باشی بخواهم.....