قرار است امشب دو ماهی بمیرند که دیگر سراغی ز دریا نگیرند
قرار است چشمان ما بسته گردند
اگر چه پر از آرزوهای پیرند
و بوی جهنم که آید از این شهر
و مردان اینجا چه نا سر به زیرند
تمام فصولی که میآید امسال
بدون شک از ابتدا سردسیرند
بعید است امسال دستان سردم
بدون بهار شما جان بگیرند
و یک سال دیگر گذشت و نفسهام
از این لحظه های پر از غصه سیرند
شب سرد و بی انتهای زمستان
قدمها مردد ولی ناگزیرند
دو خط موازی رسیدن ندارند
دو خط موازی فقط هم مسیرند
|