امشب...

alijon.blogsky 

 

 

قرار است امشب دو ماهی بمیرند


که دیگر سراغی ز دریا نگیرند


قرار است چشمان ما بسته گردند


اگر چه پر از آرزوهای پیرند


و بوی جهنم که آید از این شهر


و مردان اینجا چه نا سر به زیرند


تمام فصولی که می‎آید امسال


بدون شک از ابتدا سردسیرند


بعید است امسال دستان سردم


بدون بهار شما جان بگیرند


و یک سال دیگر گذشت و نفسهام


از این لحظه های پر از غصه سیرند


شب سرد و بی انتهای زمستان


قدمها مردد ولی ناگزیرند


دو خط موازی رسیدن ندارند


دو خط موازی فقط هم مسیرند