دیشب قبل از خواب افکار تو ذهنم را مشغول کرد
چندین سال بود که اینگونه گریه نکرده بودم
بر روی بالشم شش اشک بی صدا فرو ریختند
اولین اشک به خاطر لبخندت بود که دلتنگش بودم
و لبهای باریکت که ارزوی بوسیدنش را دارم
دومین اشک برای صورت مهربانت
و فکر اغوش پر مهرت بود
سومین اشک هنگامیکه به چشمهای زیبایت فکر می کردم ناگهان پایین ریخت
چهارمین اشک روی صورتم غلتید
به جای این بالش تو باید در جایش بودی
پنجمین اشک فقط برای یک دلیل پایین امد
احساس کردم که عشقم به تو کاملا نشان داده نشده است
عزیزم واقعا دوستت دارم و دلم برایت تنگ شده است
و در این هنگام بود که ششمین اشک بی صدا نیز فرو ریخت |