نمی دانم

 


به هر کجا که میتوانستم ، نگریسته ام


فقط برای یافتن راهی


برای رسیدن به تو


که مجبورت کنم ، دوستم بداری


و در خورشید در گردش بوده ام


در تعقیب تو


آیا نمیتوانی ببینی که در حال دیوانه شدن هستم


برای یافتن راهی که به تو برسم،در تلاش هستم


آه،نمی دانی که چه سخت تلاش میکنم


و تلاش و تلاش


چه باید بکنم


آیا باید آب از ماه بیاورم


آیا این کاری است،که باید انجام دهم


که تو را وادار کنم دوستم بداری


تو را وادار کنم دوستم بداری


آیا باید ساحل را به دریا تبدیل کنم


آیا این چیزی است که از من می خواهی


هر کاری که توانسته ام انجام داده ام


بجز آوردن آب از ماه!


در عرش آسمان در جست و جو بوده ام


و سعی در ربودن ستارگان داشتم


تا قلبت را مغلوب سازم،


اما حتی این هم کافی نیست


و هر کتابی را که می شناسم را ورق زده ام


تنها برای یافتن واژه هایی که،


دنیای تو رو لمس کنم و اندکی عشق از تو بگیرم


هر آنچه می توانم نثارت کنم به تو تقدیم کرده ام


و نمی دانم،نمی دانم چه کاری باقی مانده است.