از تنهای مینویسم ...

 alijon.com

 

 

 بازقلم در دست از تنهای مینویسم 

 

ازدل تنگ واز جدایی مینویسم

 

ای آنکه جام دلم از عشق تو لبریز

 

فصل فصل وجودم از دست تو پاییز

 

زیر آوار غمت دل من آواز دارد

 

به سوی قبله خود راز و نیاز دارد

 

صدای دلنشینت دلتنگ ترم میکند

 

یاد خاطره هایت عاشقترم میکند

 

تصویر قشنگ تو روی سینه تنگ

 

اما طرح دل تو طرحی از دل سنگ

 

کانون قلب من با غوغا می لرزد

 

چشمان کوچک من دریا می گرید

 

مگر می توان تو را از یاد بردن

 

تو را به قصه های دور سپردن

 

نگاهت را از من نگیر باز دلم را نشانه کن

 

برای بودن و زندگی باز مرا بهانه کن