الهه نازم...

  alijon.blogsky

 

من نوشتم از دنیا
 

اون نوشته بی رحمه
 

من نوشتم از قسمت 
 

اون نوشته سر گرمه
 

من نوشتم از دردم 
 

از شبای بی خوابی
 

اون نوشته از عشقو
 

لحظه های بی تابی
 

من نوشتم از تقدیر 
 

خیلی وقته مایوسم
 

اون نوشته اشکاتو
 

دونه دونه میبوسم
 

من نوشتم از بازی 
 

از یه بازی ساده
 

اون نوشته آروم باش
 

حلقه هم فرستاده
 

من نوشتم از عکساش
 

تو یه آلبوم قرمز
 

اون نوشته تنها تو
 

جز تو با کسی هرگز
 

من نوشتم از عشقت
 

شهر قصه میسازم
 

اون نوشته گرمم کن
 

تو ، الهه نازم
 

من نوشتم از عشقم 
 

که براش نهایت نیست
 

اون نوشته که بشمار
 

مختصرف فقط تا بیست
 

من شمردمو اون داشت
 

به لبام نیگا میکرد
 

پشت پنجره آروم 
 

داش منو صدا میکرد
 

گرد خستگی ها رو
 

از رو گونه هاش چیدم
 

گریه هامو بوسیدو
 

گونه هاشو بوسیدم