حصار

سکوت   تمام حرف هایم نیست

تنها سپری که من را در خود حصارکرده

زبانم یارای تعریف تو را ندارد

نمی دانم ورق بزنم کلماتم را ؟

سرمای دستانم مجال لمس تو را ندارد

مرا در آغوش بگیر

با من از من سخن بگوی

زبانم را بگشا

و لبانم را از عشق بفشار

تا تعریف کنم

نگاه معصومانه ی مرغ عشق را

در قفس