
تو که رفتی بارونم رفت ،رنگای رنگین کمون رفت
من زمینو دوس ندارم، که دلم با آسمون رفت
بدجوری دلم گرفته ،دارم از غصه می میرم
یکی تو گوشم می خونه ،تنها یار مهربون رفت
ماه من سفر نمی کرد،منو دربدر نمی کرد
من که باورم نمیشه ، گل باغ آسمون رفت
حس دلواپسی دیگه ،از دلم بیرون نمیره
پر تشویشم و دردم ، از دلم خط امون رفت
دشتم و کویر وحشت ،نه ترنمی نه برگی
خشکم از وقتی که رد،پای رود مهربون رفت
مثل مرده ها می مونم ،زرد بی قرار و خسته
هیچ خونی توی رگام نیس ،ازتنم گویی که جون رفت
کاش می شد بهار شی یک شب ، بوزی به روی نعشم
لب روی لبام بزاری ،که پاشو فصل خزون رفت
علی
دوشنبه 10 تیرماه سال 1387 ساعت 08:54 ب.ظ