که اینچنین ویران می کند ، قدرت و ابهت دیو سیرتان را
درد بی کسی...........
به من نگاه کن..واسه یه لحظه
نگات به صد تا آسمون میارزه
من از خدامه بکشم نازتو
تا بشنوم یک لحظه آوازتو
من از خدامه پیش تو بمونم
جواب حرفاتو خودم بخونم
من از خدامه بمونم دیوونت
سر بذارم رو شهر امن شونه ات
من از خدامه بمونی کنارم
من که بجز تو کسی رو ندارم
من از خدامه که نباشه دوری
فقط دلم میخواد بگی چه جوری
من از خدامه که یه روز دعامون
بره تو آسمون پیش خدامون
به عشق اون که بعده اون همه درد
خدا یه بار نگاهی هم به ما کرد
به من نگاه کن واسه یه لحظه
نگات به صد تا آسمون می ارزه
من از خدامه بمونی کنارم
من که بجز تو کسی رو ندارم
کسی رو ندارم.............
کسی رو ندارم.............
درمجالی که برایم باقی ست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که در آن همواره اول صبح
به زبانی ساده
مهر تدریس کنند
و بگویند خدا
خالق زیبایی
وسراینده ی عشق
آفریننده ی ماست
مهربانیست که مارا به نکویی
دانایی
زیبایی
و به خود می خواند
جنتی دارد نزدیک،زیبا و بزرگ
دوزخی دارد- به گمانم
کوچک وبعید
در پی سودا نیست
که ببخشد ما را
وبفهماندمان
ترس ما بیرون از دایره ی رحمت اوست
در مجالی که برایم باقی است
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که خرد را با عشق
علم را با احساس
وریاضی را با شعر
دین را با عرفان
همه را با تشویق تدریس کنند
لای انگشت کسی
قلمی نگذراند
ونخوانند کسی را حیوان
و نگویند کسی را کودن
ومعلم هر روز
روح را حاضر و غایب بکند
وبه جز ایمانش
هیچ کس چیزی را حفظ نباید بکند
مغزها پر نشود چون انبار
قلب ها خالی نشود از احساس
درس هایی بدهند
که به جای مغز، دل ها را تسخیر کند
از کتاب تاریخ
جنگ را بردارند
در کلاس انشا
هر کسی حرف دلش را بزند
غیر ممکن را از خاطره ها محو کنند
تا کسی بعد از این
باز همواره نگوید ، هرگز
و به آسانی همرنگ جماعت نشود
زنگ نقاشی تکرار شود
رنگ را در پاییز تعلیم دهند
قطره را در باران
موج را در ساحل
زندگی را در رفتن وبرگشتن از قله ی کوه
وعبادت را در خدمت خلق
کار را در کندو
و طبیعت را در جنگل سبز
مشق شب این باشد
که شبی چندین بار
همه تکرار کنیم
عدل
آزادی
قانون
شادی
امتحانی بشود
که بسنجد ما را
تا بفهمند چقدر
عاشق و آگه وآدم شده ایم
درمجالی که برایم باقی است
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که در آن آخر وقت
به زبانی ساده
شعر تدریس کنند
وبگویند که تا فردا صبح
خالق عشق نگهدار شما .
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم ان عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه ی جانم ، گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی با هم از ان کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در ان خلوت دل خواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تما شای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آمد ، تو به من گفتی :
از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب، آیینه ی عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم : حذر از عشق؟؟!!
ندانم
سفر از پیش تو؟؟!!
هرگز نتوانم
نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی
من نرمیدم
نگسستم
باز گفتم که:
"تو صیادی و من آهوی دشتم"
تا به دام تو در افتم، همه جا ،
گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم،نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ، ناله ی تلخی زد و بگریخت.....
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم
نرمیدم
رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!
1- به سلامتی سه کس : غریب ، تنها ، بی کس
2- به سلامتی گاو چون که نگفت من ، گفت ما
3- به سلامتی کرم خاکی ، به خاطر خاکی بودنش
4- به سلامتی خیار به خاطر اینکه یار داره
5- به سلامتی شلغم به خاطر اینکه غم داره
6 - به سلامتی کلاغ ، هر چند که سیاهه ولی عوضش یه رنگه
7- به سلامتی دیوار که هر مرد و نامردی بهش تکیه میکنن
8- به سلامتی شمع که تا آخرش به پات میسوزه
لحظات شادی خدا را ستایش کن
لحظات سختی خدا را جست و جو کن
لحظات آرامش خدا را مناجات کن
لحظات درد آور به خدا اعتماد کن
در تمام لحظات خدا را شکر کن
ماه فروماند از جمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد
میلاد با سعادت پیامبر رحمت و برکت ، عصاره خلقت و فخر نبوت حضرت محمد مصطفی (ص) مبارک باد .
عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن با هم نیست
عشق آن است که یکی برای دیگری چتر شود
ودیگری هیچ وقت نفهمد که چرا خیس نشده
تنهاترین تنهایان، تنها بودن را تنها با یاد تو تحمل می کنم و غـــــــــروب زندگیم را با
امید تو طلــــــــــــــــوع می کنم. ستاره را با درخشش روی تو مقایســــه می کنم و پــای
آسمان را به پاکـــــــــی تو باور می کنم و با لبخند تو، به در یای عشقمـــان سفر می کنم
و با نگاه تو در خوشحالی غرق می شوم.
تنهایــــــــــــــم
گامهایم برای ای امده اند تا بسوی تو بشتابند
قلب من برای این امده است که تو را بستاند
دل من برای این است که تو را در وجود خود جا دهد
جان من برای این است که به پای تو قربانی شود
دوستت دارم
باسلام :
دستیابی ایران به چرخه کامل سوخت هسته ای مبارکباد.
امشب را هر گز از یاد نخواهیم برد امشب شب غرور افرینی ایرانیان هست.
امشب شب افتخار و عزت و غرور هست .
این عید ملی را به همه شما مردم آزاده و مسلمان ایران تبریک می گویم .
مخلص همگی شما
مدیریت وبلاگ
قسم به پرستو،
آن گاه که جفتش می میرد
وتنها به آشیانه باز می گردد.
چه غروب غریبی!
قسم به کرم شب تاب،
آن گاه که از پیله بیرون می آید
و با نسیم هم آغوش می شود.
چه پروازی !
قسم به خورشید،
آن گاه که شما بر آن می تابید،
چه تلا لویی !
قسم به همه ی دانه ها،
آن گاه که در خاک می میرند
ودرنورمتولد می شوند.
چه رستاخیزی !
قسم به ساقه ای که در باد می شکند
قسم به پروانه ها،
آن گاه که از ایشان جز خاکستری
برجای نمانده است.
چه اشتیاق سوزانی !
قسم به تمامی آیینه ها،
آن گاه که در برابر آب قرار می گیرند.
قسم به لطافت قسم،
می دانم
که می دانید
که
دوستتان دارم.
عشق هرگز نمی رود.
عشق، گر چه تنهاست،
اما برای همیشه می ماند.
سوگند بتو
تو را سوگند به این دنیا و هستی
تو را سوگند به مینا و به مستی
تو را سوگند به عریانی طاهر
تو را سوگند به زیبایی ظاهر
تو را سوگند به اشک و گریه یخ
تو را سوگند به این دنیای مسلخ
تو را سوگند به تنهایی فرهاد
به شیرین کز فراقش گریه سر داد
تو را سوگند به ویرانی مجنون
به لیلی صبور و دیده پرخون
تو را سوگند به قلب چاک چاکم
بتم اما ببین بر روی خاکم
غرورم را شکستم من برایت
بیا که می کنم هر دم صدایت
صدایم را تو بشنو راحت جان
از این بشکسته هرگز رو مگردان
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد
سویِ منِ وحشی صفتِ عقل رمیده آهو روشی کبک خرامی نفرستاد
دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد
فریاد که آن ساقی شکّر لب سرمست دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
چندان که زدم لاف کرامات و مقامات هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد
دیگر نمی گویم بیا
نمی گویم بمان
نمی گویم که غرورم را
برای تو لگدمال می کنم
فقط می گویم بی وفایی
بی وفا...
ضرب المثل
1-هنگام ازدواج بیشتر با گوش هایت مشورت کن تا با چشم هایت.
*ضرب المثل آلمانی*
1-مردی که به خاطر " پول " زن می گیرد، به نوکری می رود.
*ضرب المثل فرانسوی*
1-لیاقت داماد، به قدرت بازوی اوست.
*ضرب المثل چینی*
1- زنی سعادتمند است که مطیع " شوهر" باشد.
*ضرب المثل یونانی*
1-زن عاقل با داماد " بی پول " خوب می سازد.
*ضرب المثل انگلیسی*
1-زن مطیع فرمانروای قلب شوهر است.
*ضرب المثل انگلیسی*
1- زن و شوهر اگر یکدیگر را بخواهند در کلبه ی خرابه هم زندگی می کنند.
* ضرب المثل آلمانی*
1- داماد زشت و با شخصیت به از داماد خوش صورت و بی لیاقت.
*ضرب المثل لهستانی*
1-دختر عاقل، جوان فقیر را به پیرمرد ثروتمندترجیح می دهد.
*ضرب المثل ایتالیایی*
1-داماد که نشدی از یک شب شادمانی و عمری بداخلاقی محروم گشته ای.
*ضرب المثل فرانسوی*
1-دو نوع زن وجود دارد: با یکی ثروتمند می شوی و با دیگری فقیر.
*ضرب المثل ایتالیایی*
1-در موقع خرید پارچه حاشیه آن را خوب نگاه کن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقیق کن
*ضرب المثل آذربایجانی*
1-برا ی یافتن زن می ارزد که یک کفش بیشتر پاره کنی.
*ضرب المثل چینی*
1-تاک را از خاک خوب و دختر را از مادر خوب و اصیل انتخاب کن.
*ضرب المثل چینی*
1-اگر خواستی اختیار شوهرت را در دست بگیری اختیار شکمش را دردست بگیر.
*ضرب المثل اسپانیایی*
1-اگر زنی خواست که تو به خاطر پول همسرش شوی با او ازدواج کن اما پولت را از او دور نگه دار.
*ضرب المثل ترکی*
1-ازدواج مقدس ترین قراردادها محسوب می شود.
*ماری آمپر*
2-ازدواج مثل یک هندوانه است که گاهی خوب می شود و گاهی هم بسیار بد.
*ضرب المثل اسپانیایی*
1-ازدواج، زودش اشتباهی بزرگ و دیرش اشتباه بزرگتری است.
*ضرب المثل فرانسوی*
1-ازدواج کردن وازدواج نکردن هر دو موجب پشیمانی است.
*سقراط*
2- ازدواج مثل اجرای یک نقشه جنگی است که اگر در آن فقط یک اشتباه صورت بگیرد جبرانش غیر ممکن خواهد بود.
*بورنز*
1- ازدواجی که به خاطر پول صورت گیرد، برای پول هم از بین می رود.
*رولاند*
1-ازدواج همیشه به عشق پایان داده است.
*ناپلئون*
1-اگر کسی در انتخاب همسرش دقت نکند، دو نفر را بدبخت کرده است.
*محمد حجازی*
1-انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نیست، ولی می توانیم مادر شوهر و مادر زنمان راخودمان انتخاب کنیم.
*خانم پرل باک*
همه رفتند کسی دور و برم نیست ----- چنین بی کس شدن در باورم نیست
نگار من رفتی تو از کنار من ...... وای از من و این دل بی قرار من
رحمی کن ای خدا به روزگار من
دل ناگرونم که زیادت برم .......... نمیره این غصه از سرم
یادم بمون ای مهربون .......... یه وقت نشی نامهربون
همه رفتند کسی با ما نموندش .......... کسی خط دل ما رو نخوندش
همه رفتند ولی این دل ما رو .......... همون که فکر نمیکردیم سوزوندش
شبا که تنها توی راهی .......... مهو نگاه اون ستاره هایی
یادت باشه که یارت یه گوشه ای نشسته توی تنهایی
حرفات همش حرف از دوست دارم بود .......... چشات میگفت دلت گرفتارم بود
یادم بمون یه وقت نرم زیادت یادت .......... یادت باشه کی بود هی عشقو نشون میدادت
شبا که تنها توی راهی .......... مهو نگاه اون ستاره هایی
یادت باشه که یارت یه گوشه ای نشسته توی تنهایی
دل ناگرونم که زیادت برم .......... نمیره این غصه از سرم
یادم بمون ای مهربون .......... یه وقت نشی نامهربون
بنشین کنار من بنشین که داغونم اگه موندنی باشم به عشق تو میمونم
بنشین کنار من خیلی دلم تنگه دارم هوای گریه دلداریت قشنگه
همیشه توی سینه میزدم تو رو فریاد وقتی یادت می کردم گریه مهلت نمی داد
برای درد دلها یه همزبون می خواستم یه جون پناه برای یه خسته جون می خواستم
بنشین کنار من بنشین که داغونم اگه موندنی باشم به عشق تو میمونم
دلمو اون نگات بد جور بد جوری سوزونده به غیر از یک دل عاشق برام چیزی نمونده
تویی که بهترین یاری بقیش دست تقدیره که گاهی دست و پا گیره
آدم وقتی میشه تنها یه روزی باورش میشه که از جون خودش سیره
دلم رو اون نگات بد جور بد جوری سوزونده
به غیر از یک دل عاشق برام چیزی نمونده
بنشین کنار من بنشین که داغونم اگه موندنی باشم به عشق تو میمونم
بنشین کنار من خیلی دلم تنگه دارم هوای گریه دلداریت قشنگه
یه رازی هست میون ما
بین من و تو و خدا
تو آسمون بی کسی عشقت مثل ستاره بود
رفتی و من میمونم این تنها راه چاره بود
تور سفید بختت رو عزیزم میخوام ببینم روی قشنگت
خوشبختی تو آرزوی منه قربون اون دل همیشه تنگت
گزشتن از اون همه عشق برای من
ساده نبود
با این که پر پر میزدم باید میرفتی دیر یا زود
دیگه واسه تموم عمر میگزرم از خواستن تو
یه چیزی مثل معجزست از این به بعد دیدن تو
تور سفید بختت رو عزیزم میخوام ببینم روی قشنگت
خوشبختی تو آرزوی منه قربون اون دل همیشه تنگت
برو برو تو ای عزیز رفتنی
جاتو به دنیا نمیدم
نمی خوام بهت بگم دوست دارم آخه واسه عشق تو خیلی کمه
در تموم کارای روی زمین زل زدن به چشم تو مقدمه
حتی آوردن اسم تو واسم مثل یک مراسم مقدسه
واسه مستی عمرم یه نفس بودن کنار تو برام بسه
نمی خوام نگامو از تو بگیرم نکنه که گم بشی تو سایه ها
حتی درد و دل برات نمی کنم"" تا دلت نگیره از گلایه ها
دل ما با هیچ کسی راه نمیاد"" تو حریف من و تنهایی میشی
وقتی شب در اوج رویا گم میشم تو برام پری دریای میشی
آسمون با بارونای دیشبش چکیده تو آبی چشای تو
اگه تو در زندونم پا بزاری دیوارش باز میشه فرش پای تو
نمی خوام بهت بگم دوست دارم آخه واسه عشق تو خیلی کمه
لحظه ای که تو دیگه منو نخوای خیالم جمع که وقت مردنه
همیشه از بچگی به مشکلی بر می خوردم به جای دفاع از خودم می رفتم
گوشه اتاقم و می زدم زیر گریه. تنها روزی که این کار را نکردم روزی
بود که به خاطر غلام رضا چنان محکم از خودم دفاع کردم که خودم هم
تا به الان نفهمیدم این چه نیرویی بود که به من کمک کرد تا در آن روز
سخت مقاومت کنم.ولی امروز دیگه خبری ازاون نیرو نیست دلم دیگه
برای کسی نمی تپه. باز برگشتم به بچگی انقدر ضعیف شدم از نظر
روحی جز گریه کاری دیگه ازم بر نمیاد. تازه بعد از یه سال درگیری و
روی زمین شدم.
چشام باز نمیشه از بس گریه کردم . اوایل به خودم می گفتم ترانه تو مثل
کوهی محکم . نا سلامتی ورزشکار مملکتی . سرم را به هزار کار گرم
کرده بودم تا نفهمم ولی امروز دیگه نتونستم طاقتم تموم شد . خدایا خستم
خیلی. تو خونه که کسی نیست تا بهش بگم چقدر خستم جز نوشتن هم
کاری دیگه ای بلد نیستم. ولی تا کی بنویسم ………….
غروب همیشه واسه من خاطره تو بوده
سهم من از با تو بودن طعم طلخ غروبه
با خیال تو اگه باشم خیالی ندارم
شب تا صبح گریه و بی خوابی رو خیلی دوست دارم
شب عاشق
شب و یک روزن و یک لحظه رهایی
بودن و رفتن و موندن و جدایی
قفسی بی اب و دانه برای موندن و رهایی
نفسی بی عشق و بونه برای گذر ز جایی
چه کنم که بسته پایم نرود دلم زجایی
چه کنم که عشق پاکت ندهد ره رهایی
نکنم ز دل شکایت ز فراق این جدایی
که دگر همه بدانند رسم عاشقی است جدایی
دنیا که این جوری نمی مونه همیشه
یه روز می ای می گی نمی خوام و نمی شه
خیال نکن همیشه دلم برات می میره
یه روزی بر می گردی که دیگه خیلی دیره
یه روز می ای سراغم که خیلی وقت رفتم
هزار هزار بهونه از اون نگات گرفتم
این روزها رو یادت باشه یه وقت نگی نگفتم
اون روزها دور نیست که به یاد من نیفتی
یه وقتی بر می گردی که فایده ای نداره
هر چی سرم اوردی دنیا سرت می یاره
هوا ابری می باره نم نم بارون
می ریزه رو گلهای سرخ تو گلدون
از توی پنجره خونه می بینم
دوتا مرغ خسته رو نرده ی ایون
یاد اون روزها می افتم زیر بارون
می نشستیم من و تو چه شاد و خندون
تو به گوش من می خوندی عاشقانه
گاهی حرف های شنیدنی ترانه
تو می گفتی که نگاهت پر راز
می شنیدم از زبونت حرف تازه
بیا تا باهم بمونییم بیا تا با هم بخونیم ...
بیا دور از همه دنیا
دست تو دست های لطیف هم بزاریم
بیا تا به یاری هم غم و از خونه برونیم
تو می گفتی... ....
آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهائی ما را به رخ ما بکشد
تنهای بر در این خانهی تنها زد و رفت
دل تنگش سر گل چیدن از این باغ نداشت
قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت
مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت
گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت
چه هوائی به سرش بود که با دست تهی
پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت
دل خورشیدیاش از ظلمت ما گشت ملول
چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت
همنوای دل من بود و به تنگام قفس
نالهای در غم مرغان همآوا زد و رفت.
عاشق آن است که وفایی در وجودش باشد
ای که از یار نشان می طلبی یار کجاست همه یارند ولی یار وفادار کجاست عشق را تن پوش جانم می کنی چتری از گل سایه بانم می کنی ای صدای عشق در جان و تنم آن سکوت ساکت و تنها منم من پر از اندوه چشمان توام آشنایی دل پریشان توام آتش عشق تو در جان من است عاشقی معنای ایمان من است کی به آرامی صدایم می کنی از غم دوری رهایم می کنی ای که در عشق و صداقت نوبری
عاشق آن نیست که عشق تکه کلامش باشد
در رهگذر زمستان بودم که بهار چشمانت در نگاهم پیدا شد ، زیبا بود مثل گل مریم ودلچسب بود مثل غروب خورشید ... گندم زاری می برم و از خوشه های طلایی گندم
آیا در دورها کسی پُلهای رابطه را می شکند ، چرا دستها همدیگر را نمی شناسد...؟
نکنه با بی رحمی همانند کوهها حرفهایم را به سویم پرتاب کنی ...!
اگر روزی چون موجی که به ساحل می آید به کنارم برگردی تمام ستارگان را به پایت می ریزم وتو را به
کلبه ای برایت می سازم ...
کاش که بیایی ...!