اشکهای بی صدا...

alijon.blogsky

 

 

دیشب قبل از خواب افکار تو ذهنم را مشغول کرد

چندین سال بود که اینگونه گریه نکرده بودم

بر روی بالشم شش اشک بی صدا فرو ریختند

اولین اشک به خاطر لبخندت بود که دلتنگش بودم

و لبهای باریکت که ارزوی بوسیدنش را دارم

دومین اشک برای صورت مهربانت

 و فکر اغوش پر مهرت بود

سومین اشک هنگامیکه به چشمهای زیبایت فکر می کردم ناگهان پایین ریخت

چهارمین اشک روی صورتم غلتید

به جای این بالش تو باید در جایش بودی

پنجمین اشک فقط برای یک دلیل پایین امد

احساس کردم که عشقم به تو کاملا نشان داده نشده است

عزیزم واقعا دوستت دارم و دلم برایت تنگ شده است

و در این هنگام بود که ششمین اشک بی صدا نیز فرو ریخت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد