تنـهایـی دل ...

alijon.blosky 

 

 

امشب قـلم برای تـو         یه قصه ی دیگه نوشت

 

قصه ی تنـهایـی دل         مقصر هم که سرنوشت

 

ساده نمیشه ازتوگفت        حرمت تو بی انتهاسـت

 

ببخشیداین جسارت و       کـارغـریـب آشــنـاسـت

 

ما اشتباهی اومـدیــم          تو شهر این غریبه ها

 

میـون ایـن غریبه ها        شـدیـم اسـیـر غصه ها

 

چی بگم از کجا بگـم         تـــکــرار هــــر روز دلـــه

 

دادمـیزنیم توی سکوت     بی کـسـی خیلی مشکله

 

تـنـهـایی درد مشترک        بــیــن تـمـوم آدمـاسـت

 

عاشـقـی و مـهـربونی       فـقـط برای قصه هاست

 

قصه داره تموم میشـه       مـثـل تـمـوم قـصـه هـا

 

امـا تـو مثـل آسـمـون       عـاشـقـی و بـی انـتـهـا

 

حـرفام تـموم نشدولی       قصه بـه آخـرش رسـیـد

 

آرزو مـیکنـم واسـت        یـه عـالـمه یـاس سـپـید

 

ماه چمنم...

alijon.blogsky 

 

 

خواب خوش بهار من

 

خنده روزگار من

 

شراب سرخ وناب من

 

عاشق بی قرار من

 

یاسمن وستاره ام

 

بید وبنفشه و گلم

 

آتش سوزنده تنم

 

خاک رهت بوده سرم

 

جان به فدای تو منم

 

بت تو وتو بت شکنم

 

وامق و عذرا که منم

 

دشت شقایق نگهم

 

ستاره، ماه چمنم

 

هزارو یکشب سخنم

 

پادشه جان ودلم

 

آمر این روح وتنم

 

هرچه تو خواهی آن منم

 

هرچه تو گویی آن شوم

 

تو سخن نگفته ام

 

راز به ُمهر نشسته ام

 

حدیث نا نوشته ام

 

جوهر این نوشته ام

 

خالق هر نوشته ام 

 

کلام عاشقانه ام 

 

خسته وبیچاره منم 

 

اسیر و در مانده دلم 

 

یادتو مونس دلم 

 

نام تو امضای دلم 

 

عشق محمد بس است و آل محمد...

 
الهم صل علی محمدو ال محمد
 

ماه فرو ماند از جمال محمد

سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتى نیست

در نظر قدر با کمال محمد

وعده دیدار هر کسى به قیامت

لیله اسرى شب وصال محمد

آدم و نوح و خلیل و موسى و عیسى

آمده مجموع در ظلال محمد

عرصه گیتى مجال همت او نیست

روز قیامت نگر مجال محمد

و آن همه پیرایه بسته جنت فردوس‏

بو که قبولش کند بلال محمد

همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد

تا بدهد بوسه بر نعال محمد

شمس و قمر در زمین حشر نتابد

نور نتابد مگر جمال محمد

شاید اگر آفتاب و ماه نتابد

پیش دو ابروى چون هلال محمد

چشم مرا تا به خواب دید جمالش

خواب نمى‏گیرد از خیال محمد

سعدى اگر عاشقى کنى و جوانى

عشق محمد بس است و آل محمد

                     .......... میلاد  پیامبر  رحمت بر همه عالمیان مبارکباد .........

تردید...

alijon.blogsky 

 

 

پر از تردید مو بازم

 

به احساس تو شک دارم

 

هم از عشق تو میمیرم

 

هم از لمس تو بیزارم!

 

تا آغوش تو وا میشه

 

به این احساس تو سردم!

 

تو راهی میشی از اینجا٬

 

پی دست تو میگردم!

 

شبای عاشقی با تو

 

میون عقل و دل گیرم

 

تبم سرده ٬ ولی بازم

 

از این احساس سر میرم!

 

من آرومم تو آتیشی

 

چشامو روت میبندم

 

با لبهایی که میبوسی٬

 

به این تقدیر میخندم!

 

شروع قصه با من بود

 

من این پایان و میسازم

 

دارم تو اوج دلتنگی

 

به تو این عشق و میبازم 

 

شک...

 alijon.blogsky

من به احساس تو شک دارم ..

خونمون مثل یه زندونه!

من کنارت و یکی دیگه ؛

بین دستایِ تو مهمونه!

مثل مهره ای که میسوزه

دیگه از چشم ِ تو افتادم!

خسته م بیا تمومش کن

واسه تصمیم ِ تو آمادم!

آره میدونم تو حق داری

ساده احساسمو می بازم

یا دمه همیشه میگفتی :

من یه معشوقه ی پر نازم !

بین ما فاصله افتاده

بین دستای من و دستات

وقت دل کندن ِ موهامه،

از نوازشهای انگشتات!

من پشیمون ـ پشیمونم ..

کاش به عشقت تن نمیدادم

سخته دل کندن و تنهایی ،

من به چشمای تو معتادم!

لحظه هاتو به تو می بخشم

باید این جاده رو برگردم

هر کجا میری خدا حافظ

دیگه دنبالت نمی گردم...! 

 

کسی بی خبر آمد...

 alijon.blogsky

 

 

کسی بی خبر آمد،مرا دست خودم داد

 

کسی مثل خودم غم ،کسی مثل خودم شاد

 

کسی مثل پرستو در اندیشه ی پرواز

 

کسی بسته و آزاد اسیر قفسی باز

 

 کسی خنده کسی غم کسی شادی و ماتم

 

کسی ساده کسی صاف کسی در هم و برهم

 

کسی پر ز ترانه کسی مثل خودم لال

 

کسی سرخ و رسیده کسی سبز و کسی کال

 

کسی مثل تو ای دوست! مرا یک شبه رویاند

 

کسی مرثیه آورد برای دل من خواند

 

من از خواب پریدم،شدم یک غزل زرد

 

و یک شاعر غمگین مرا زمزمه می کرد 

 

فراموشم نکن ...

 alijon.blogsky

 

 

ای نشسته در خیال من فراموشم مکن

با تنهایی و فراموشی هم آغوشـم مکن

زندگانی می کنم چون شعله با خود سوختن

زنده ام با سوز و ساز خویش خاموشم مکن

می تراود تا شراب بوسه از جـام لبت

ز شراب تلخ تنهایی قدح نوشم مکن

دورم از شعله ، دارم دامنی رنگین بر

این شرار از من مگیر از نو سیــه پوشم من

چو صبا در جستجوی خود به هر سویم مکش

همچو گیسوی سیاهت خانه بـر دوشم مکن

ایــن دل درد آشنا را در شــرار غم مشــور

هر چی می خواهی بکن اما فراموشم مکن 

 

قصه عاشقیمونو...

alijon.blogsky 

 

 

رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن

 

به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن

 

بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق

 

تقصیر چشمای تو بود ‌‌‌، وگرنه ما کجا و عشق ؟

 

سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت

 

بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت

 

تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس

 

تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس

 

عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم

 

وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم

 

رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن

 

به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن

 

 هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمی دم

 

یه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دم

 

همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم

 

قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم 

 

 

غریبه...

alijon.blogsky 

 

 

غربت دیرینه ام را با تو قسمت می کنم
 

تا ابد با درد و رنج خویش خلوت می کنم
 

رفتی و با رفتنت کاخ دلم ویرانه شد
 

من در این ویرانه ها احساس غربت می کنم
 

چشمهایم خیس از باران اشک و انتظار
 

من به این دوری خدایا کی عادت می کنم ؟
 

می روم قلب تو را پیدا کنم
 

برق چشمان تو را معنا کنم
 

می روم شاید که در دشتی بزرگ
 

معنی عشق تو را پیدا کنم
 

می روم تا با نگاه گرم تو
 

این دل دیوانه را شیدا کنم
 

می روم عاشق شوم همچون نسیم
 

غنچه های عشق را تا وا کنم 

 

تسلیت باد...

alijon.blogsky 

 

فرارسیدن وفات پیامبر خاتم (ص)  

 

alijon.blogsky 

 

و شهادت امام حسن مجتبی (ع) 

 

 alijon.blogsky

 

 وشهادت امام علی ابن موسی الرضا (ع)  

 

 بر تمام عاشقان آن حضرات تسلیت باد. 

 

کوه غصه هایی...

alijon.blogsky  

 

 

ای سلامم ای سرودم

 

ای نگهبان وجودم

 

ای غمم تو شادی ام تو

 

مایه آزادی ام تو

 

ای دلیل زنده بودن

 

ای سرودی صادقانه

 

ای دلیل زنده ماندن

 

جان پناهی جاودانه

 

همچو رویش در بهاران

 

مثل جان در هر بدن

 

مثل بوی عطر گل ها

 

مثل سبزی چمن

 

مثل راز شعر حافظ

 

مثل آواز قناری

 

همچو یاد خوشترین ها

 

همچو باران بهاری

 

همچو غم در اوج ماتم

 

مثل کوه غصه هایی

 

قهرمان قصه هایی

 

موطن آزاده هایی

 

همچو آواز بلندی

 

از بلندی های پاک

 

با غرور وبا گذشتی

 

با وفایی همچو خاک  

  

دیشب...

alijon.blogsky

 

 

دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود

 

تو در کنار من بشینی؟..... محال بود

 

هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود

 

چشمان مهربان تو پاک و زلال بود

 

پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری

 

با تو چقدر کوچه ی ما بی مثال بود

 

نشنید لحن عاشق من را نگاه تو

 

پرواز چشم های تو محتاج بال بود

 

سیب درخت بی ثمر آرزوی من

 

یک عمر مانده بود ولی کال کال بود

 

گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت

 

گفتی مجال نیست ولیکن مجال بود

 

یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود

 

سهم من از عبور تو رنج و ملال بود

 

چیزی شبیه جام بلور دلی غریب

 

حالا شکست وای صدای وصال بود

 

شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد

 

   اما نه با خیال تو بودم حلال بود 

 

محتاج تو ...

alijon.blogsky 

 

 
به نابودی کشوندیم تا بدونم ، همه بود و نبود من تو بودی 
 
بدونم(بی تو تنهام)هرچی باشم،بی تو هیچم ، بدونم فرصت بودن تو بودی
 
همه دنیا بخواد و تو بگی نه ،نخواد و تو بگی آره، تمومه  
 
همین که اول و آخر تو هستی ، به محتاج تو ، محتاجی حرومه  
 
پریشون چه چیزا که نبودم ، دیگه میخوام پریشون تو باشم   
 
تویی که زندگیمو آبرومو ، باید هر لحظه مدیون تو باشم   
 
فقط تو می تونی کاری کنی که، دلم از این همه حسرت جدا شه  
 
به تنهاییت قسم تنهای تنهام ، اگه دستم تو دست تو نباشه   
 
همه دنیا بخواد و تو بگی نه ، نخواد و تو بگی آره ، تمومه   
 
همین که اول و آخر تو هستی ، به محتاج تو ، محتاجی حرومه  
 
تو همیشه هستی اما ، این منم که از تو دورم   
 
من که بی خورشید چشمات ، مثل ماه ِ سوت وکورم
 
نمیخوام وقتی تو هستی ، آدم ِ آدمکا شم   
 
چرا عادتم تو باشی ، میخوام عاشق تو باشم  
 
تازه فهمیدم به جز تو ، حرف ِ هیچ کی خوندنی نیست   
 
آدما میان و میرن ، هیچ کی جزتو موندنی نیست   
 
 منو از خودم رها کن ، تا دوباره جون بگیرم   
 
از هوس این عقل خسته ، من میخوام جنون بگیرم   
 
همه دنیا بخواد و تو بگی نه ، نخواد و تو بگی آره ، تمومه   
 
همین که اول و آخر تو هستی ، به محتاج تو ، محتاجی حرومه