-
مرا ببخش...
پنجشنبه 24 مردادماه سال 1387 01:45
مرا ببخش سوگند به بلورهای اشکی که از چشم عاشق چکید به ارزوهای برباد رفته اش به رویاهای شیرینش که با تلخی همکام شد وبه قلب کوچک ولطیفش که با سخن من شکست پشیمانم مرا ببخش مرا ببخش نگاهم لبخند فریبم وسکوتم سکوتم وسکوتم مرا ببخش نگاهم نگاهت را در بی خبری زمان دزدید ولبخندم لبانت را به فردایی امید داد مرا ببخش وسکوتی که...
-
یادمه...
پنجشنبه 24 مردادماه سال 1387 01:41
یادمه خیلی وقت پیش که پرنده بودم تو منو تو آسمون چشات جا دادی و گفتی: پرواز کن ! منم بالهامو باز کردم و شروع کردم به پرواز... تا اینکه یه پرنده دیگه هم پیدا شد. آسمون چشای تو کوچیک بود و جای زیادی برای پرواز نبود... اما تو... باور نکردی و اون پرنده هم مهمون آسمونت شد. منم دیگه نتونستم تو اون آسمون کوچیک الهام رو باز...
-
موج...
چهارشنبه 23 مردادماه سال 1387 20:52
تو دریایی و من موجی اسیرم که می خواهم در آغوشت بمیرم بیا دریای من آغوش بر کش نمی خواهم جدا از تو بمیرم
-
دردودل...
چهارشنبه 23 مردادماه سال 1387 20:50
می خوام برات دردودل کنم بگم چقدر نبودنت سخته برام ... بگم ز دوریت یخ زده قلبم ، پرپر شده دلم برات بگم چقدر سخت می گذره غروب های بدون تو بگم تمام وجودم پر شده از عطر تنت .... وقتی که نیستی پیش من کم می یارم عطر تورو !!! بگم چقدر دوست دارم ... ولی افسوس ، تو که باور نداری وقتی که نیستی دیوارهای خونه مثه میله های زندون...
-
شراب وخون...
سهشنبه 22 مردادماه سال 1387 20:30
نیست یاری تا بگویم راز خویش ناله پنهان کرده ام در ساز خویش چنگ اندوهم...خدا را زخمه ای زخمه ای تا بر کشم آواز خویش .... بر لبانم قفل خاموشی زدم با کلیدی آشنا بازش کنید کودک دل رنجه ی دست جفاست با سر انگشت وفا نازش کنید .... پر کن این پیمانه را ای همنفس پر کن این پیمانه را از خون او مست مستم کن چنان کز شور می باز گویم...
-
سازشکسته...
دوشنبه 21 مردادماه سال 1387 01:33
شکسته ساز من از غم نشسته بر دلم شبنم میان خیل طوفان ها نگر، تنها شدم کم کم میان موج انسانها به دریا میزنم جان را ولی اهریمنان پست نگر، کشتند ایمان را ولیکن خواب میبینم سراب آب میبینم کنار برکه ای غمگین نگر، مهتاب میبینم شدم از زندگی خسته تمام راه ها بسته برای عاشقی چون من نگر، مرگ است پیوسته شده انسانیت بر باد چگونه...
-
سرخاب...
یکشنبه 20 مردادماه سال 1387 12:56
بده آن قوطی سرخاب مرا رنگ به بی رنگی ی خویش روغن ، تا تازه کنم پژمرده ز دلتنگی خویش بده آن عطر که میشکین سازم گیسوان را و بریزم بر دوش بده آن جامه ی تنگم که مسان تنگ گیرند مرا در آغوش بده آن تور که عریانی را در خمش جلوه دو چندان بخشم هوس انگیزی و آشوبگری سر و سینه و دستان بخشم بده آن جام که سرمست شوم حتی خود خنده زنم...
-
مستم...
یکشنبه 20 مردادماه سال 1387 00:51
باز امشب مستم جام می در دستم چونکه مثل هر شب با تو من پیوستم شمع ها خاموشند دوستان مدهوشند همه امشب چون من جام می می نوشند زندگی را کشتم مرگ هم درمشتم خنجرش سخت نبود بی خبر زد پشتم یاد تنهایی خویش میکند دل را ریش یاد من می ماند نزنم بر کس نیش مرگ من تنهاییست بی کسی، شیداییست در سرای دل من عاشقی رسواییست هست در خاطر من...
-
ایینه ی شکسته...
شنبه 19 مردادماه سال 1387 21:21
دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم در آئینه بر صورت خود خیره شدم باز بند از سر گیسویم آهسته گشودم عطر آوردم بر سر و بر سینه فشاندم چشمانم را ناز کنان سرمه کشاندم افشان کردم زلفم را بر سر شانه در کنج لبم خالی آهسته نشاندم گفتم به خود آنگاه صد افسوس که او نیست تا مات شود زین همه افسونگری و ناز...
-
شب وهوس...
جمعه 18 مردادماه سال 1387 22:47
در انتظار خوابم و صد افسوس خوابم به چشم باز نمی آید اندوهگین و غمزده می گویم شاید ز روی ناز نمی آید چون سایه گشته خواب و نمی افتد در دامهای روشن چشمانم می خواند آن نهفته ی نا معلوم در ضربه های نبض پریشانم مغروق این جوانی معصوم مغروق لحظه های فراموشی مغروق این سلام نوازشبار در بوسه و نگار و همآغوشی میخواهمش در این شب...
-
جفا...
جمعه 18 مردادماه سال 1387 15:12
از من رمیده ای و من ساده دل هنوز بی مهری و جفای تو را باور نمیکنم دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم ... رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید دیگر چگونه عشق تو را آرزو کنم؟ دیگر چگونه مستی یک بوسه ی ترا در این سکوت تلخ و سیه جستجو کنم؟ ... یاد آر آن زن..آن زن دیوانه را که خفت یک شب به روی...
-
جادوی بی اثر...
پنجشنبه 17 مردادماه سال 1387 23:07
پر کن پیاله را... کاین آب آتشین دیریست ره به حال خرابم نمی برد این جامها کز پی هم میشود تهی دریای آتش است که ریزم به کام خویش گرداب میرباید و آبم نمیبرد من با سمند سرکش و جادویی شراب تا بیکران عالم پندار رفته ام تا دشت پر ستاره اندیشه های گرم تا مرز ناشناخته مرگ و زندگی تا کوچه باغ خاطره های گریزپای تا شهر یادها...
-
عروس قصه...
پنجشنبه 17 مردادماه سال 1387 23:02
ببخش عروس قصه دلم جوونی کرده با تو اگه یه لحظه نامهربونی کرده چه سرنوشت خوبی وقتی خود خدا هم برای خوشبختیمون پا درمیونی کرده عروس خوب قصه عروس آرزوهام وقتی که خیلی تنهام قهر نکن با چشمام قهر نکن عشق من قهر تو آتیشمه من نمی خوام بسوزم وقتی دلت پیشمه برای داشتن تو چه راه دوری رفتم دلم می خواد بدونی راهُ چه جوری رفتم...
-
حرف دلم...
چهارشنبه 16 مردادماه سال 1387 22:12
خدایااااااااااااااااااا ! چقدر سخته که دلت پر از درد باشه و جرات نداشته باشی به کسی بگی چون می دونی سرزنشت می کنه ! چقدر سخته که تو دل شکسته ات یه غم بزرگ داشته باشی و مجبور باشی به زور لبخند بزنی و بخندی و الکی شاد باشی تا مبادا کسی غم دلتو بفهمه ! چقدر سخته اونی که دوسش داری یه چیزایی رو باور داشته باشه که واقعیت...
-
ورق...
سهشنبه 15 مردادماه سال 1387 22:22
یک ورق بودم زیر قلمت خط خوردم بوسه ی پُرتَرَکِ لب زدنت را بُردم اشک یک واژه شدم پای دلت باریدم تنش حنجره خوابید و به یادت مُردم
-
گلم...
دوشنبه 14 مردادماه سال 1387 21:20
من اینقدر دوست دارم کـــه تا به حــال به هیچ دختری نگــــاه نکردم, برای هیچ کسی مزاحمت ایجـــاد نکردم چون احساس می کردم اگه نگاشون کنم بهت دارم خیانت می کنم,فکر می کردم اگه مزاحم کسی بشم مزاحمت میشن. با اینکه تو منو نمی دیدی از خودم خجالت می کشیدم که این کارارو بکنـــم نمیدونم, اینقدر رو من تأثیر گذاشتی تا منو ساختی...
-
نمیگم ...
دوشنبه 14 مردادماه سال 1387 20:55
چرا !! میدونم ولی نمیگم همیشه دوست دارم بهترین ها برای تو باشه همیشه دوست دارم بهت بگم که نمیتونی باور کنی چقدر دوست دارم همیشه دوست دارم بهت بگم دوست دارم انقدر بگم و تو گوش کنی و دوست دارم گفتم من برات تکراری نشه آره دوست دارم نگاه شیطونتو دوست دارم صدای قشنگتو دوست دارم خنده های زیباتو دوست دارم ناز کردنتو دوست...
-
بی تو...
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1387 00:06
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم. در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید. باغ صد خاطره خندید، عطر صد خاطره پیچید. یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم، پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم. ساعتی بر لب آن جوی...
-
یکی...
سهشنبه 1 مردادماه سال 1387 21:34
یکی داشت یکی نداشت اونی که داشت تو بودی و اونی که تو رو نداشت من یکی خواست و یکی نخواست اونی که خواست تو بودی و اونی که بی تو بودن رو نخواست من یکی آورد و یکی نیاورد اونی که آورد تو بودی و اونی که به جز تو به هیچکی ایمان نیاورد من یکی موند و یکی نمود اونی که موند تو بودی و اونی که بدون تو نمی تونست بمونه من یکی رفت و...
-
همزبون...
دوشنبه 31 تیرماه سال 1387 13:21
با زبون بی زبونی تو برام یه همزبونی تو همون غربیهای که تا ابد پیشم می مونی تو همون غریبه ای که اومدی تو سرنوشتم بی تو درگیر زمین و با تو راهی بهشتم میشه از ستاره کم گفت میشه با حادثه سر کرد نمیشه چشم تو رو دید ولی از عشق گذر کرد جای پای خستگیها رو تن جاده نمونده وقتی که مرغ مهاجر دائم از عشق تو خونده رو سیاهه شب...
-
رفت...
یکشنبه 30 تیرماه سال 1387 20:32
توی جاده تک تنها... یه مسافر توی شبهام... کوله بار غم رو دوشش.... صدهزار قصه تو گوشش.... نمی دونم که کجا بود.... نمی دونم که کجا رفت... رو تنش گرد مصیبت.... توی مرداب حقیقت... طعم تلخ یه جدایی... اونو با غم داده عادت... نمی دونم که کجا بود.... نمی دونم که کجا رفت... فقط این جا رو نمی خواست... بی صدای بی صدا رفت......
-
ببینم از تو رویی...
یکشنبه 30 تیرماه سال 1387 20:29
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی به کسی جمال خود را ننمودهای و بینم همه جا به هر زبانی بُوَد از تو گفتگویی به ره تو بسکه نالم، زغم تو بسکه مویم شدهام ز ناله نا یی ، شدهام ز مویه مویی همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی من از خوشم که چنگی بزنم به تار مویی چه شود که راه یابد...
-
پنجرههای دلم ...
یکشنبه 30 تیرماه سال 1387 16:04
در تاریکی چشمانت را جستم در تاریکی چشمهایت را یافتم و شبم پر ستاره شد تو را صدا کردم در تاریکترین شب ها دلم صدایت کرد و تو با طنین صدایم به سوی من آمدی با دست هایت برای دست هایم آواز خواندی با تنت برای تنم لالا گفتی چشمهای تو با من بود و من چشمهایم را بستم چرا که دستهای تو اطمینان بخش بود صدایت میزنم گوش بده قلبم...
-
بی وفا...
یکشنبه 30 تیرماه سال 1387 15:58
بی وفا عشق من به خدا اشک من می مونه رو گونه م تا بیایی پیش من رفتی و بعد تو چه زجری کشیدم هنوز تار موت و به دنیا نمی دم تو رو به خاطراتمون تو منو بی خبر نذار تو رو به اشکمون قسم منو چشم به در نذار باشه میرم از پیشت خداحافظ عشق من ببخش روی نامه هام باز چکیده اشک من دل موندنی نبود خداحافظ عشق من حالا که نموندی بگو از من...
-
خواهم شکست...
جمعه 28 تیرماه سال 1387 22:24
به خلوتگاه تنهاییت دوباره خواهم آمد، و خواهم شکست سکوت تنهاییت را و تو را با خود به تجلی گاه روشنی می برم به جایی که احساس آئینه قابل لمس باشد به جایی که سکوت معنای همه ی حرفهای ناگفته است به دوردستها به دیاری که آدمها زیر سنگینی کوله بار خیانت بی صدا ،نشوند..... به دیاری که همه تن پوشی از صفا به همراه دستاویزی از...
-
اوج...
جمعه 28 تیرماه سال 1387 22:10
زمان را شمارش می کنم شش پنج چهار سه تو را نمی بویم دور تر از آسمان و نسیمی دور تر از ستاره از من. طنین نفسهایت آرامم می کند. مثل ابر بر من می گذری دلم آتشکده اساطیری خیالت می شود....
-
نگاه عاشقانه...
چهارشنبه 26 تیرماه سال 1387 01:40
زیباترین تصویری که در زندگانیم دیدم نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود زیباترین سخنی که شنیدم سکوت دوست داشتنی تو بود زیباترین احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود زیباترین انتظار زندگیم حسرت دیدار تو بود زیباترین لحظه زندگیم لحظه با تو بودن بود زیباترین هدیه عمرم محبت تو بود زیباترین تنهاییم گریه برای تو بود زیباترین اعترافم...
-
مردم از درد...
چهارشنبه 26 تیرماه سال 1387 01:11
مردم از درد و نمی آیی به بالینم هنوز مرگ خود میبینم و رویت نمیبینم هنوز بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از برم شمع را نازم که می گرید به بالینم هنوز آرزو مُرد و جوانی رفت و عشق از دنیا گریخت غم نمی گردد جدا از جان مِسکینم هنوز روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم گل به دامن می فشاند اشک خونینم هنوز گر چه سر تا پای من...
-
روز پدر...
دوشنبه 24 تیرماه سال 1387 21:27
ولادت حضرت علی و روز پدر مبارک دست پدر تو سفره برکتی تازه داره دعای اون همیشه فراوونی می آره پدر دلش ساده هست پرچم آزاده هست خدا می دونه پدر مثل یه شاهزاده هست اگر چه هست نمونه قدرش و کی می دونه الهی تو زندگی پدر برام بمونه
-
دوباره خونه...
دوشنبه 24 تیرماه سال 1387 20:46
شب شده سکته دوباره خونه می گرده دل دنبال یک بهونه می گرده باز گنجه ی خاطراتو پی یه حرف ناب و عاشقونه عکس تو رو باز می ذاره روبروش که تا ته شب واسه تو بخونه دلم تو التهابه که چه جوری قدر چشای نازتو بدونه تو عصری که قحطی عطر یاسه اما به جاش دوست دارم گرونه کافیه اسمتو یه جا ببینم تا حس شعرم بزنه جونونه من نمی تونم بگم...